به نام خدا
آسمان را بنگر، که هنوز بعدصدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پراز مهر،به ما میخندد یا زمینی راکه دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت.
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفس از سر امید کشید و درآغاز بهار،دشتی ازیاس سپید زیرپاهامن ریخت تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست.
ماه من غصه چرا؟
تومرا داری و من هرشب و روز آرزویم،همه خوشبختی تو است.
ماه من!دل به غم دادن و از یاس سخن گفتن ها کار آن هایی نیست که خدارا دارند ماه من غم و اندوه،اگرهم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ایت،ازلب پنجره ی عشق زمین خورد و شکست بانگاهت به خدا،چترشادی واکن و بگو بادل خود که خداهست،خداهست هنوز...
او همانی است که در تارترین لحظه های شب،راه نورانی امید نشانم می داد
او همانی است که هرلحظه دلش میخواهد،همه زندگی ام،غرق شادی باشد...
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد!
معنی خوشبختی بودن اندوه است!
این همه غصه و غم این همه شادی وشور چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغ هستند همه را باهم و باعشق بچین ولی ازیاد مبر!
پشت هرکوه بلند سبزه زاری است پرازیاد خدا و در آن باز کسی می خواند که هست خدایی،خدا هست هنوز...
پایان: نوشته فاطمه در تاریخ 17/8/1392
بیایید زندگی کردن را یاد بگیریم ...برچسب : نویسنده : فاطمه zandagi بازدید : 186