دست نوشته من...

ساخت وبلاگ

"بسم الله"

زلال که باشی دیگران سنگ های کف رود خانه ات را می بینند!

بر می دارند و نشانه می روند درست سوی خودت!

دلم برای بچگیام تنگ شده برای روزایی که تنها دغدغه ی ذهنیم این بود که تو خاله بازی هایی که می کردیم موقع غذا دادن به عروسکم که مثلا بچم بود!! لباسش کثیف شده بود!!!

تنها دردم این بود که تو کوچه موقع بازی با دوستام زمین خورده باشم که زانوم زخم شده و من از درد اون گریه کنم!

تنها غمم دوری دوستم باشه که به خاطر یه موضوع ساده باهم قهر کردیم ،مثلا اینکه بیسکوییتی که نصف کرده بودیم مساوی تقسیم نشده بود!

وقتی به گذشته فکر می کنم خندم می گیره یاد اون روزا بخیر...

گاهی گریه های اون روزا از بعضی خنده های امروز شیرین میشن برام،چون شاید پشت بیشتر این خنده ها اشک هایی پنهون هستن که نمی خوام بخاطرشون دیگران رو ناراحت کنم و گاهی میگم کاش میشد با خدا معامله کرد میدونید اون وقت به خدا چی می دادم و چی میخواستم؟

تمام خنده های این روزامو میدادم و یکی از گریه های دوران بچگیامو پس میگرفتم ولی افسوس که برگشتن به گذشته غیر ممکنه! بیشتر آرزوهای ما هم یه کاش اولشون است.

همیشه به عروسکم حسودی میکردم میدونید چرا؟

چون خیلی دوسش داشتم الان هم همون عروسک رو دارم و هروقت که دلم بگیره اون میشه همدم من و به درد و دلام گوش میکنه بدون هیچ سوالی ازم فقط شنونده ی حرفام هست و این خودش برام خیلی مهم است که یکی شنونده حرفای من باشه.

تاوقتی که از حال وهوای بچگیام بیرون بیام با خودم میگفتم که دنیای عروسکا و اسباب بازی ها چه خوبه،خوش بحالشون و کاش من هم یکی از اونا بودم!

انقدر دوست داشتم روزی به این آرزوی بچگونم برسم ولی نمیدونستم که آینده در انتظارمه و انقدر منو بازی میگیرن که دیگه خسته میشم. حتی توی عزیز حالا که این نوشته ها و حرفای منو میشنوی به دیونگی های من بخند ولی همین موضوع که به نظر خنده دار هست که بشیم اسباب بازی جماعت این دنیا به حقیقت تلخی تبدیل شده که باید باورش کنیم تو این روزگار تعداد نامردیا و بی وفایی ها خیلی بیشتر از مردونگی ها و با وفاها باشندو این پیشامد نه تقصیر منه نه تو نه هیچکس دیگه،رسم این دنیا اینه.

گاهی هم باخودم میگم دنیا چه قشنگ میشد که همدیگرو دوست داشتن ولی حتی اگه من و تو هم بخواییم دوستانه زندگی کنیم همین روزگار به دوستی ما حسودیش میشه!

من خودم دختر هستم ولی انقدر مرد هستم که به کسی نامردی نکنم شاید اگه این حرفا رو یک آقا پسر بخونه به من بخنده ولی حقیقت این هست دنباله ی حرفمو گوش کن تا بدونی چرا؟

اینو بدونید که فقط آقاها نیستن که میتونن مردونگی داشته باشن و تو زندگی مرد باشن،همه چه دختر چه پسر باید مرد باشن و با مردونگی زندگی کنن نه نامردی روبه دوش خود بکشن. مرد بودن به داشتن ریش وسیبیل و صدای بم و هیکل آن چنانی نیست...

مرد بودن به این معنی هست که در حق طرف مقابلت خوب باشی، بهش نارو نزنی،ناراحتش نکنی، دلشو نشکنی،تنهاش نزاری،مسخرش نکنی،تحقیرش نکنی و هزار تا مورد دیگه هست که هرکسی خودش بهتر از همه میدونه...من تو زندگیم یاد گرفتم که هیچ وقت نباید جواب خوبی رو با بدی داد ولی الان همه یا بیشتر افراد همین کارو میکنن من تو زندگبم خیلیا خوبی های منو بایدی بهم برگردوندن. من از هیچ کس انتظار خوب بودن رو ندارم ولی خواهشی هم ازشون دارم که بدی هم نکنن اصلا کلا منو فراموش کنن اینجور بهتر میشه و یه موضوع دیگه اینکه افرادی که گفتم:یه وقت فکراتونومنحرف نکنید که جنس مخالف بودن! هیچ هم اینطور نیست همیشه که پسر یا دختر به هم بد و خیانت نمی کنن. من خودم از نزدیک ترین کسانم نارو خوردم و بدی دیدم که شاید خودم هیچ وقت تو خواب و کابوس هم نمیدیدم ولی افسوس که در واقعیت به واقعیت پیوست!

بگذریم دوستان! خب...

همیشه میگن نباید خون رو با خون شست پس ما جرا این کارو نمیکنیم نترسید بهمون نمیگن که حتما جراتشو نداشت حتی اگه هم بگن،بزارین بگن اصلا هرچی میخوان خودشو بزنن به درو دیوار و بکشن تو کاریت نباشه خوب باش و به خوب بودنت وسعت بده.

اگه توزندگیت یکی بهت بدی کرد،حقتو خورد فقط به خدا بسپارش. هیچوقت نزار که به راحتی کسی قلبتو و اعتمادتو به چنگش بگیره تو این جامعه گرگ زیاد شده.

من دخترایی رو دیدم که پسرا رو بدبخت کردن و البته باید بگم پسرایی هم دیدم که دخترا رو بدبخت کردن مطمین باشید تو این جور رابطه ها هر دو طرف ضربه می خوره ولی کو آدمی که بفهمه...

حتی گاهی خواهر و برادر باهم دوست با دوست پسر با پسر دختر با دختر و گاهی ممکنه بچه ها به پدر مادرشون نارو بزنن و بد کنن...

باور کنید راست میگم واقعا چرا اینجوری شده؟ کی مقصره این همه بدبختی و بیچارگی ماها شده کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یک مورد دیگه اینکه تایکی گفت دوستت دارم و عاشقتم... باور نکنید اینا همش حرف هست شاید از 100 تاهمین دوست داشتن ها 5 تاش دوست داشتن واقعی باشه! والا راست میگم اونم شاید...

سادگی ما آدم هاباعث شکستمون میشه ولی چه کنیم که نمیتونیم مثل قالی صد رنگ باشیم یا مثل افتاب پرست رنگ به رنگ شیم!!!

یکی از دوستام تو دفتر خاطراتم نوشته بود همیشه تصور کن توی یه تنگ شیشه ای زندگی می کنی پس سعی نکن به سوی کسی سنگ پرتاب کنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای شیشه ای خودت خواهد بود!

زیاد درگیر اتفاق های روز مره زندگی شده ایم اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به یک عکس طول میکشه. این مدت کم، آیا ارزش کینه و دشمنی با هدیگرو داره؟ بهتر نیست از این فرصت کم برای مهربونی و خوب بودن با همدیگه بهره مند بشیم؟!

اگرهایی در روزهای زندگیت:

زیبااگر روزی دشمن پیدا کردی بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی/

زیبااگر روزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند.

زیبااگر روزی خیانت دیدی بدان قیمت و ارزشت بالااست.

زیبااگر روزی ترکت کردند بدان باتوبودن لیاقت میخواهد.

زیبااگر کسی بهت گفت برات میمیره دروغ میگه، بدون حقیقت رو کسی میگه که بهت گفته باشه برای تو زندگی میکنم.

راستی تاحالا حکمت بازی کودکانه بازی زووووو... گفتن رو فهمیدین چیه؟ به نظر من تمرین این روزا و شبا و لحظه های نفس گیر بودها!

همیشه تو زندگیت برای خودت زندگی کن کسی که واقعا تو را دوست داشته باشه باتو میمونه و برای داشتنت میجنگه،اما اگه نه به هربهانه ای هم که شده میزاره میره... مثل شریک زندگی من!!!

من زندگی رو دوست دارم بیشتر از دیروز ها و کمتر از فرداها...

دوستان عزیز فکر نکنید که من از زندگی خسته شدم ها نه اصلا به هیچ وجه فقط گاهی دلم ازدست این دنیا میگیره!

آخرین خواهش من این است که همیشه خوب باشین حتی تو بدترین شرایط و خنده رو از لباتون نگیرید... از قدیم گفتند بخند تا دنیا به روت بخنده.

راضیبه قول سهراب سپهری

هرکجا هستم،باشم

آسمان مال من است

پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است.

چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟

من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است،کبوتر زیبا است!

وچرا در قفس هیچکسی کرکس نیست؟

گل شبدر چه کم ازلاله قرمز دارد مگر؟

چشم هارا باید شست جوردیگر باید دید

واژه ها را باید شست...

واژه باید خود باد،واژه باید خود باران باشد.

چترها رابایدبست

زیر باران باید رفت

فکررا،خاطره را،زیرباران باید رفت.

دوست را،زیر باران باید دید.

عشق را،زیر باران باید جست.

 

هرلحظه ای هدف خویش است.

معنای هدف این است: تنزل دادن امور به سطح وسایلی برای رسیدن به چیزهایی،قربانی کردن همه ی آن چیزهایی که اکنون داری،به پای چیزهایی درآینده.

هیچ چیز را قربانی نکن،همه چیز را به پای زندگی بریز،زندگی تمام عیار.زیرا لحظه ی آینده،ازدل زندگی تمام عیار اکنون زاده می شود.

فردا زاده ی امروز است، فردا طعم امروز خواهد داشت،اگر امروز را قربانی کنی فردایت دوباره زشت خواهد شد.

آنگاه دوباره باید آن را برای فردایی دیگر وباز فردایی از پس فردایی دیگر قربانی کنی.مردم مدام امروز های خود را می کشند. آن ها هیچگاه از امروز خود بهره نمی گیرند.

آن هاهیچگاه اهمیت موهبت لحظه های کنونی را در نمی یابند و خدا را برای این موهبت شگفت سپاس گذار نیستند.

آن ها همواره گمشده ای دارند،گمشده آن ها همواره در جایی در آینده است.

از یاد نبر که هدف هیچگاه در آینده نیست،هرلحظه هدف خویش است.

هدف لحظه ی حال است که بدون عنایت ویژه ما میگذرد.

 

زندگی خوردن و خوابیدن نیست                                                

                                                          انتظار وهوس و دیدن و نادیدن نیست

زندگی چون گل سرخی است                                               

                                                 پر از خار و پر از عطر لطیف

یادمان باشد اگر گل چیدیم                                                

                                                                   عطرو برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند.

(دکتر علی شریعتی)

من حقیقت را دیده مثل آنچه با ذهنم ساخته بودم نیست من آن را دیده ام و تصور زندگی کردن با آن روحم رابرای همیشه تسخیر کرده است.

اگر یک روز،یک ساعت ناگهان همه چیز به یک چیز تبدیل شود برترین آن ها مهر ورزیدن است.

آموخته ام خدا همه چیز را در یک روز نیافرید،پس من چگونه میتوانم همه چیزرا در یک روز به دست بیاورم.

آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آن ها را تغییر نمی دهد.

آموخته ام که وقتی باکسی روبرو می شوم انتظار لبخندی از سوی من دارد.

آموخته ام که لبخند ارزان ترین راه است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید.

آموخته ام به چیزی که دل ندارد نباید دل بست.

آموخته ام که باد با چراغ خاموش کاری ندارد.

آموخته ام که خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن.

و آموخته ام قطره دریاست،اگر با دریاست.

و آموخته ام که عشق،مهربونی،گذشت،صداقت وبلند نظری خصلت انسان های انسان است.

عزیزیم آشاآشا

سوگلیرداشاداشا

بیرجانیم وار ثروتیم

اودا قربان دوسلارا

پایان: نوشته فاطمه در تاریخ 27/11/1392

 

 

بیایید زندگی کردن را یاد بگیریم ...
ما را در سایت بیایید زندگی کردن را یاد بگیریم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فاطمه zandagi بازدید : 121 تاريخ : جمعه 3 مرداد 1393 ساعت: 2:59